«روبین وود زورث» در تشریح جریان ملاقات خود با امام قدسسره در جماران مینویسد: ...«زمانی که امام خمینی از در وارد میشد احساس میکردم که از لابهلای آن گردبادی از نیروی معنوی وزیدن گرفت. گویا در ورای آن عبای قهوهای، عمامه مشکی و ریش سفید روح زندگی جریان داشت؛ بهطوری که همه بینندگان را محو تماشای خود می کرد. در آن هنگام حس کردم که با حضور او همه ما کوچک شدهایم و گویا در سالن کسی جز او باقی نمانده است.
آری! او بارقهای از نور بود که در قلب و روح همه حضار رسوخ کرده بود. او تمام معیارهایی را که گمان میکردم میتوانند مرا در تعریف و ارزیابی شخصیت و مقامش یاری کنند در هم شکست. او با حضور خود آنقدر در ما تاثیر گذارد که احساس کردم تمام روح و جسمم را فرا گرفته است!
... زمانی که بر روی صندلی خود نشست. احساس کردم که نیرویی از وجودش ساطع میشود، نیرویی بسان یک گردباد که اگر با دقت نگاه میکردی در مییافتی که نوعی «آرامش مطلق» در درون آن نهفته است، چرا که [امام] خمینی قدسسره بسیار جدی و استوار و مسلط بود.
در عین حال او را آنچنان ساکت و آرام مییافتی که گویی نیروی ثابت و استوار در درون او جریان دارد و البته این نیرو همان چیزی است که رژیم سابق ایران را به یک باره برچید حال آیا چنین شخصیتی میتواند یک فرد عادی باشد؟... من تاکنون هیچیک از مردان بزرگ را برتر از این مرد و یا نظیر او ندیدهام.
... کمترین چیزی که میتوانم بگویم این است که گویا او یکی از انبیای گذشته است و یا این که او موسای اسلام است و آمده تا فرعون کافر را از سرزمین خود براند.»
منبع: کتاب عصر امام خمینی- میر احمد رضا حاجتی